هوا نیمه تاریک بود. آهسته صدا زد:
«خورشید!»
چندبار تکرار کرد و هر بار صدایش را کمی بلندتر کرد. همه جا سوت و کور بود. با روشن شدن هوا صدای جیک جیک ممتد گنجشک ها از پنجره ی باز، داخل اتاق ریخت. کیف را انداخت روی مبل. آشپزخانه و حمام و دو اتاق را نگاه کرد.
ترسی ناشناخته بر جانش ریخت.
از پله های کم عرض بالا رفت. درِ پشت بام باز بود. رفت پشت بام و دید پر خونین کفترها ریخته روی پشت بام.خورشید کنار آنتن افتاده بود و مچاله شده بود...
| نویسنده | عبدالمجید نجفی |
|---|---|
| ناشر | قدیانی |
| سال چاپ | 1398 |
| تعداد صفحه | 224 |
| شابک | 9786000806323 |
هنوز هیچ نظری برای این محصول ثبت نشده است.